مقدمه
وسواس، یک بیماریِ روانی است که به دو نوعِ فکری و عملی تقسیم میشود؛ شست و شوی افراطی، شک در تعداد رکعات نماز یا صحت غسل، وارسیهای مکرر، شمارش قدم، کندی، باور به خرافات، علاقه به اندوختن، خود را در معرض تماشا گذاردن، دله ى، درآوردن جامه، بیقرارى، بهانهگیرى، بىخوابى، بدخوابى، بى اشتهائى و. برخی از علائم ابتلا به وسواس است. این بیماری در نِ خانهدار، افراد باهوش، قشر مرفّه، اشخاص حساس و عقدهای بیشتر به چشم میخورد. بطور خلاصه ایجاد مشغولیت و سرگرمی، فرار از تنهائی و تقویتِ اراده، برخی از راهکارهای مبارزه با وسواسی است.
معنیِ وسواس
وسواس، صدای آرامی است که در دل مرور میشود و قابل شنیدن با گوشِ ظاهری نیست. به استناد آیهی آخرِ سورهی ناس شخص وسوسهگر میتواند هم از طائفهی جنیان (شیاطین) باشد و هم از طائفهی آدمیان. جالب آنکه گاهی خود انسان نیز، وسوسهگر خودش میشود.
به هر حال وسواس از القائات منفی است و اگر به آن بیاعتنائی نشود موجب اتلافِ عمر و سخت شدن زندگی میشود. بنابر روایات معصومین وسواس، ناشی از سلطهی شیطان بر انسان است. شیطان با ابزار وسواس، عبادات را سخت جلوه داده و به مرور انسان را از مسیر بندگیِ خدا بیرون میکند.
روانکاوان وسواس را نوعى غریزهی ناخودآگاه معرفى مىکنند و آن را حالتى مىدانند که در آن، فکر، میل، یا عقیدهاى خاص، که اغلب وهم آمیز و اشتباه است آدمى را در بند خود مىگیرد؛ آنچنان که اختیار و اراده را از او سلب میکند و بیمار را وا مىدارد که حتى رفتارى را برخلاف میل و خواستهاش انجام دهد. جالب آنکه بیمار هرچند به بیهودگى و مسخرگیِ کار یا افکار خود آگاه است اما نمىتواند از قید آن رهایى یابد.
وسواس در چه کسانی بیشتر بروز میکند؟
ابتلاء به وسواس بطور خاص در موارد زیر بیشتر است:
1. هنگام بلوغ، وسواس پایه میگیرد و به تدریج رشد میکند.
2. وسواس، عمدتا کسانی را تهدید میکند که دارای ضریب هوشیِ متوسط و حتی بالا هستند. وسواسی در افرادِ دارای ضریب هوشیِ پائین کمتر مشاهده میشود. بنابراین رفتارِ افراد وسواسی را نباید حمل بر کمهوشیشان کرد.
3. افراد بیکار که اوقاتِ فراقتشان بیشتر است احتمال ابتلاء به وسواس در آنها بسیار زیاد است.
4. کسانی که ذاتا حساستر و زودرنجتر هستند، امکان ابتلایشان به بیماریِ وسواس بیشتر است.
5. بیماری وسواس در فرزندانی که والدین معمولا محکومشان میکنند بیشتر دیده میشود. حتیگاه وسواس افراد در بزرگسالی نشأت گرفته از منعهای شدید دوران کودکی و حتی نوجوانی و جوانی آنان است.
انواع وسواس
صرف نظر از بحثهای پیچیده و تخصصی مربوط به وسواس ـ که در این مقال نمیگنجد ـ میتوان گفت وسواس به دو دستهی کلیِ وسواس فکری و عملی تقسیم میشود.
وسواس فکری: نوعی فکر یا تصویر ذهنیِ مزاحم و تکراری است که کاملاً ناخواسته به ذهن هجوم میآورد و حتی از جانب خود شخص هم بسیار مسخره و بیمعنی قلمداد میشود. نتیجهی این نوع از وسواس، آشفتگی و اضطراب شدید است. محتوای عمدهی وسواسهای فکری عبارت است از اینکه شخص فکر میکند الآن اتفاقی برایش خواهد افتاد یا صدمهی جسمی به خود یا دیگران وارد خواهد شد.
وسواس عملی: وسواس عملی عبارت است از رفتار یا اعمال ذهنی تکراری که بیمار برای کاهش پریشانی ناشی از افکار وسواسی آن را انجام میدهد. برخلاف وسواسهای فکری که موجب اضطراب بودند، وسواسهای عملی برای کاهش دادن اضطراب یا پریشانی انجام میگیرند؛ مثل تلاش برای پاکیزگی و نظم که گاهی ساعتها و حتی قسمت عمدهای از روز به طول میانجامند؛ یا وارسی مکرر و سرزدنهای مکرر برای حصول یقین از اینکه کارها درست اجرا شده است یا نه؟ مثلاً اینکه چراغ، شیر گاز یا شیر آب بسته است؟ پنجره باز نیست؟ درب منزل، قفل است؟ اقدام به اعمال تکراری، جادویی و حفاظتی مثل شمارش قدم، ادای برخی اعداد، همراه داشتن طلسم یا دست زدن مکرر به قسمت خاصی از بدن، پنهان کردن اشیاى تیز مثل چاقو، ترس از تنها بودن، دعا خواندن افراطى، نذر و نیاز زیاد، تکرار کارها به اندازهای که اصطلاحا به دلش بچسبد، شنیدن آهنگ برنامهی ورزشى در ذهن هنگام مطالعه و. از جملهی وسواسهای عملی به شمار میآید.
نکته: وسواسهای فکری و عملی با یکدیگردر ارتباط بوده و یکی، دیگری را تقویت میکند. شایعترین وسواس در جوامع غربی و همچنین ایران، وسواس شستوشو است. مشکل اساسی وسواس این است که معمولاً مانند بیماریهای دیگر به چشم نمیآید تا با مراجعه به مراکز درمانی معالجه شود. افراد وسواسی در برابر درمان، به سادگی تسلیم نمیشوند و این سرسختی آنان معمولاً اطرافیان را آزار میدهد. برخی آمارهای مبتنی بر مراکز روانشناسی حکایت از ابتلای چهل و چهار درصدیِ مردم ایران به بیماری وسواس دارد! یعنی چیزی نزدیک به نیمی از جمعیت کشور.
شکلهای مختلف وسواس
1. شستو شو: در برخی از بیماران، ترس از آلودگی یا نجاست ممکن است منجر به آداب شستشو شود که این آداب می تواند دهها سال بیش از دوازده ساعت در روز به طول بینجامد. ابن افراد اغلب برای پیش گیری از تماس با آلودگی از تمامی قسمتهای منزل و حتی محله اجتناب میکنند.
2. وارسی کردن: اگر شما به "وارسی کردن" دچار باشید نمیتوانید مطمئن شوید که مرتکب خطائی بزرگ نشدهاید. بنابراین برای حصول اطمینان به وارسی کردن میپردازید. معمولاً میترسید که در اثر خطائی که از شما سرزده است به خودتان و دیگران آسیبی برسانید.
3. شمارش: افراد مبتلا به این نوع وسواس احساس میکنند که باید حرکات سادهای را چندین بار انجام دهند؛ مانند وارد شدن به اتاق، یا باز کردن درب با دستِ چپ، یا شستن بخشی از بدن خود در غسل، یا شمردنِ تعداد قدمها هنگام راه رفتن، یا اهتمام به زوج و فرد بودن کارها و . ممکن است شخص بیمار تا زمانی که این حرکات را به همان تعداد انجام ندهد احساس راحتی نکند.
3. کندی: شخص مبتلا به علائم اختلال وسواس ممکن است دچار کندی در کار باشد. زیرا زمان زیادی را انجام آداب خاص خود میکند. آنچه برای او مهم است، انجام عمل با تمام آداب است و گذر زمان برای چنین شخصی، مهم نیست.
5. اجبارهای خرافی: ممکن است خرافات بر زندگی همهی مبتلایان به اختلال وسواس سایه بیندازد. به طور معمول وسواسهای خرافی، ترس از مرگ، یا ترس از روی دادن یک تصادف در آینده و. متمرکز است. اگر شما به این نوع وسواس مبتلا باشید میان اشیاء، ارتباط برقرار میکنید؛ مثلا تلقی شما از دیر آمدنِ همسر به منزل احتمالا این خواهد بود که شاید اتفاق ناخوشایندی برای او افتاده است! شما چیزهائی را با بد شانسی مرتبط میدانید و سپس از فعالیتها و مکانهای خاصی که گمان میکنید موجب بدشانسی میشوند اجتناب میکنید.
6. اندوختن: همه انسانها اشیائی را که برایشان بار احساسی دارند یا ممکن است به آن نیاز پیدا کنند نگاه میدارند. اما افراد مبتلا به وسواس نمیتوانند میان اشیاء محبوب و اشیاء مورد مصرف تمایزی قائل شوند. آنها نمیتوانند مطمئن شوند که یک تکه کاغذ ممکن است ارزشی نداشته باشد، به همین دلیل برای حل این مسئله هر چیزی را نگه میدارند به این امید که شاید زمانی بدان احتیاج پیدا کنند.
پیامدهایِ منفیِ وسواس
1. قربانی شدنِ خانواده: رایجترین نتیجهی وسواس، تأثیر ناخوشایند آن بر روابط فرد با دیگران، به ویژه با اعضای خانواده و همسر است. اطرافیان با مشاهدهی نیاز پایانناپذیر و غیرمقاوم بیمار برای شستن مکررِ دستها، پاک کردن دستگیره، انجامِ چندبارهی غسل، شمردن قدمها و. احتمالاً دچار ناراحتی یا نفرت از او میشوند. این ناراحتی و نفرت معمولاً آمیخته با احساس ترحم است؛ چراکه اطرافیان تا حدودی درک میکنند که بیمار نمیتواند برای رفع این امور بیمعنا کاری بکند و معمولاً این ترحم بیجا که گاهی حتی به همکاری با بیمار آمیخته میشود، به غرق شدن بیشتر فردِ مبتلا دامن میزند. عارضهی مهم این اختلال، ایجاد احساس افسردگی و اضطراب فراگیر در بیمار و حتی زمینهچینی برای هرچه خرابتر کردن روابط شخصی و بویژه شوئی است که گاه به متلاشی شدن خانواده میانجامد. ضمن آنکه معمولاً افراد مبتلا به وسواس دچار سردمزاجی یا میل مهارشده در رابطه جنسی خود هستند؛ این افراد تا سنین بالا به بهانههای مختلف از ازدواج سر باز میزنند و اگر هم ازدواج کنند، در ارتباط شوئی با همسرشان ناموفق عمل میکنند. چراکه میل به زندگی خانوادگی و روابط صمیمی در آنها دچار مشکل است.
2. افسردگی: نکته مهم دیگر پیرامون پیامدهای وسواس این است که به دلیل ماهیت وقتگیر این اختلال، احساس خستگی مزمن و مشکلات خواب نیز شایع است. حدود یکسوم بیماران مبتلا به اختلال وسواس دچار افسردگی عمده نیز هستند و خطر خودکشی در مورد تمام بیماران دچار این اختلال مطرح است.
عواملِ شکلگیریِ وسواس
1. ناهنجاریها: ظهور جدی علائم وسواس معمولاً از اوایل بزرگسالی شروع میشود و اغلب در پی رویدادی تنشزا مثل کشمکشهای خانوادگی، بارداری، زایمان، نازائی، سقط جنین، مرگ یکی از بستگان یا مشکلات شغلی بروز میکند.
2. تنهائی و تکرار: شیوع این اختلال در میان ن بویژه ن خانهدار، بیش از مردان است. تنها ماندن در خانه و انجام امور تکراری و به دنبال آن هجوم افکار مزاحم و اضطرابزا، از زمینههای بروز این عارضه در ن خانهدار است. البته شروع زودهنگام آن در پسرها رایجتر بوده و با وسواسهای عملی مربوط به بررّسی قفل بودن در، بسته بودن شیر گاز و موارد مشابه همراه است. شروع دیرهنگام آن در ن شایعتر است و به صورت وسواس در شستشو یا شمردن قدمها ظهور میکند.
3. شرم و خجالت: متأسفانه بسیاری از افراد مبتلا به افکار وسواسی خصوصاً از نوع وسواسهای جنسی و مذهبی، به دلیل شرم و خجالت از بیان افکار خود تا مدت مدیدی آنها را نزد خود پنهان نگاه میدارند و در این باره حتی با درمانگر خویش با اکراه و تردید گفتگو میکنند. این مسئله به نوبه خود وضعیت آنها را بغرنجتر کرده و اقدامات درمانی را به تعویق میاندازد.
4. ژنتیک: وراثت نقش بارزی در ابتلای انسانها به بیماریِ وسواس دارد؛ به گونهای که یک بیمار وسواسی کاملاً میداند که در اعضای خانواده درجه یک و درجه دو، احتمال ردپایی از اختلال وسواس فکری و عملی وجود خواهد داشت. احتمالا شخص وسواس در بین اقوامِ نزدیک خود کسانی را میشناسد که دچار سطحی از وسواس هستند. تحقیقات برخى از صاحبنظران نشان داده است که حدود چهل درصد وسواسیها، این بیمارى را از والدین خود به ارث بردهاند.
5. اطرافیانِ وسواسی: یکی از عواملی که انسان وسواسی میشود این است که اقوام یا دوستانی وسواسی دارد. با توجه به مُسری بودن بیماری وسواس ممکن است تمام مرتبطین با شخص وسواس به مرور به این بیماری مبتلا شوند.
6. تربیت: پنجاه درصد وسواسهاى افراد در سنین جوانى و پس از آن از دوران کودکى پایه گذارى شده و تاریخچه زندگى آنها حاکى از دوران کودکى ویژهاى است که در آن کشمکشها و مقاومتها و سرسختىهاى فوق العاده وجود داشته و کودک در برابر خواسته هاى بزرگتران تاب مقاومت نداشته است. والدینى که رفتار طفل را براساس ضابطه خود به صورت دقیق مىخواهند و انعطاف پذیرى کمترى دارند در این زمینه مقصرند. تربیت خشک و مقرراتى در پیدایش و گسترش این بیمارى زیاد مؤثر است. از دیدگاه روانشناسی، سن دو تا سه سالگی، بهترین زمان دریافت ویروس روانی در انسانهاست و پدران و مادران سختگیر با ایرادهای بیمورد خود میتوانند فرزندانشان را درگیر افکار وسواسگونه کنند. نحوه از شیر گرفتن کودک به صورت ناگهانى، گسترش آموزش مربوط به نظافت و طهارت و کنترل کودک در رفتار مربوط به نظم و تربیت و دقت او هم در این امر مؤثر است. همچنین تحقیر کودک وسواس زا است. عدهاى از بیماران وسواسى کسانى هستند که دائما این عبارت به گوششان خورده است که: آدم بى عرضهاى هستى، لیاقت ندارى، در خور آدم نیستى، به درد زندگى نمىخورى. و از بابت عدم لیاقت خود، توسط والدین، مربیان، خواهران، و برادران ارشد سرکوفت شنیده و تنبیه شدهاند. این گونه برخوردها بعداً زمینه را براى ناراحتى عصبى و یا وسواس آنها فراهم کرده است. پاره ای از تحقیقات نشان می دهد ناامنىهای کودکان نیز موجب وسواسی است. برخى از آنها که دوران حیات کودکى آشفتهاى داشته و با ترس و ناامنى همساز بودهاند بعدها به چنین بیمارى دچار شدهاند. آنها در مرحلهی کودکى وحشت از آن داشتهاند که نکند کار و رفتارشان مورد تأیید والدین و مربیان قرار نگیرد. اینان در دوران کودکى براى راضى کردن مربیان خود مىکوشیدند و سعى داشتهاند که دقتى افراطى درباره کارهاى خود روا دارند و در همه مسائل، با باریک بینى و موشکافى وارد شوند. گاهى وسواس فردى بزرگسال نشأت گرفته از منعهاى شدید دوران کودکى و حتى نوجوانى و جوانى است. مته بر خشخاش گذاردن والدین و مربیان، ایرادگیری هاى بسیار، توقعات فوق العاده از زیر دستان، اگر چه ممکن است کار را برطبق مذاق خواستاران پدید آورد، معلوم نیست عاقبت خوش و میمونى داشته باشد.
7. لجاجت والدین: اغلب وسواسىها، والدین لجوج داشتهاند که در وظیفهخواهى از فرزندان، سماجت بسیار نشان مىدادهاند. ایرادگیر و عیب جو بودهاند؛ اگر مختصر لغزشى از فرزندان خود مى دیدند، آن را به رخ فرزندان مى کشیدند. خسیس و ممسک بودهاند به طورى که کودک براى دستیابى به هدفى ناگزیر به اصرار بوده است و بالاخره افرادى کم گذشت، طعنه زن، و ملامتگر بودهاند و کودک سعى مىکرده خود را در حضور آنها دائماً جمع و جور کند تا سرزنش نشود. این واکنشِ کودک، به مرور موجب وسواس است.
درمان وسواس
تصور رایج در جامعه، وسواس را یک بیماری درمانناپذیر میداند و بسیاری روانپزشکان نیز تنها درمان دارویی را به عنوان آخرین راه مداوا پیشنهاد میکنند. داروهایی که بیشترین اثربخشی را در درمان اختلال وسواس دارد، در واقع سطح شیمیایی "سروتونین" را در مغز افزایش میدهد. هرچند بسیاری از بیماران با دارو بهبود قابل ملاحظهای پیدا میکنند، اما در اغلب موارد علایم بیماری با قطع دارو، عود میکند. این داروها تنها اثر کوتاهمدت دارند و تا اندازهای از اضطراب بیمار میکاهند و پس از قطع آن، دوباره وسواسی برمیگردد. به عقیدهی بسیاری از بیمارانی که از این داروها استفاده میکنند، این داروها با ایجاد حالت رخوت و خوابآلودگی تنها قدرت انجام کارهای تکراری را از آنها سلب میکند و هیچ تأثیری در کاهش افکار تکرارشونده ندارند.
برای اینکه بتوانید با وسواس خود مقابله کنید ابتدا باید بدانید که وسواس چگونه به وجود میآید. بیشتر اوقات افکاری که باعث نگرانی افراد مبتلا به وسواس میشود با باورها و ارزشهای آنها در تقابل است. مثلاً یک مادر دلسوز میترسد که مبادا به فرزندش آسیبی برساند. به طور کلی اگر سعی کنید دربارهی چیزی فکر نکنید، در نهایت بیشتر به آن فکر خواهید کرد. میتوانید همین حالا این را امتحان کنید؛ سعی کنید به مدت ۶۰ ثانیه به یک فیل صورتی فکر نکنید! به احتمال زیاد اولین چیزی که به ذهن شما میآید آن چیزی است که سعی میکنید به آن فکر نکنید؛ یعنی یک فیل صورتی. زمانی که آدمها در مییابند که نمیتوانند از افکار ناراحت کننده اجتناب کنند، به فکر راه حلهای دیگری برای کاهش اضطراب میافتند و ممکن است کارهایی مانند شستن زیاد دستها را انجام دهند. این کارها معمولاً اضطراب آنها را کاهش میدهد. فقط مشکل اینجاست که رهایی از اضطراب موقتی است. خیلی زود شرایط به گونهای میشود که آنها باید آن عمل را بیشتر و بیشتر انجام دهند تا حالشان بهتر شود و این عمل خیلی زود به یک رفتار وسواسی تبدیل میشود.
بطور مشخص برای رهائی از وسواس، رعایت راهکارهای زیر میتواند کارگشا باشد:
1. لجبازی با پیامِ منفی: این نوع درمان، مانع از آن میشود که بیمار از واقعیتها و مشکلات فرار کند و در واقع او را وادار میکند که با "خود" روبهرو شود. این کار اضطراب فرد مبتلا را از بین میبرد و فکر مزاحم را ضعیف میکند. مثلاً اگر وسواس شستشو داریم، لباسی را بهعمد نجس کنیم و بپوشیم تا حالمان بد شود؛ یا اگر دچار شمارش قدم هستیم، سعی کنیم به تعداد قدمهایمان اهمیت ندهیم؛ و در تمامی موارد به خود بگوییم: "دیدی طوری نشد؟" پس از آن، به خود بگوئیم که "من توانستم".
2. وقتکُشی: هر بار که برای نمونه نیاز به شستن، آبکشیدن و یا حتی شمردن داشتیم، چند ثانیه صبر میکنیم و بعد آن کار را انجام میدهیم و به خود میگوییم: "سه ثانیه توانستم آن را به عقب بیندازم". و در روزهای بعدی، سعی میکنیم این زمان را طولانیتر کنیم. بدینشکل پس از مدتی، کنترل امور را بهدست خواهیم گرفت.
3. ورزش و پیادهروی: کمتحرکی، یکی از عواملِ شکلگیریِ وسواس است. روزی نیمساعت پیادهروی تند با افزایش ترشح هورمونهای سروتونین و آندورفین خون که شادیآور، انرژیزا، رضایتآور، ترمیمکننده و تسکیندهندهی دردها، آرامشبخش، کاهنده اضطراب هستند، سهم عمدهای در رفع اضطراب و افسردگی دارد.
4. تلقین موفقیتها: چون احساس یأس و افسردگی ناشی از آن زمینهساز وسواس است، تلقین موفقیتها نقش مهمی در درمان و پیشگیری دارد. با به یادآوری موفقیتها، نعمتها و خوشبختیهای خود، باید بدانیم که هیچکس، حقیر نیست؛ اگرچه ممکن است محرومیتهای فراوانی را تجربه کرده باشیم، ولی تا میتوانیم به داشتههایمان بیندیشیم.
5. تغییر محیط وشرایط زندگی: باید محیطی دور از اغتشاش، بگو مگو و فشار برای فرد بیمار فراهم شود. دوری از تنهایی و بودن با جمع مانند حضور در مسافرتهای جمعی، مهمانیها، کلاسها، گردهماییها و… الگوبرداری و مشاهده مستقیم این که دیگران چگونه زندگی میکنند، بسیار مؤثر است. شخص وسواسی در طول دورهی درمان نباید توسط اطرافیان مورد تحقیر، سرزنش و تمسخر قرار بگیرد. بلکه همواره باید تشویق اطرافیان، بدرقهی راهش باشد.
6. تقویت جسمانی: امروزه از لحاظ پزشکی اثبات شده که ضعف جسمانی و کمبود ویتامین های مورد نیاز بدن نقش مهمی در ابتلا به وسواس ایفا می کند. بنابراین تقویت قوای جسمانی (زیر نظر پزشک) در این زمینه مفید خواهد بود.
7. پر کاری: برقرارى نظم و انضباط منطقى در زندگى و برنامه ریزى صحیح در اشتغالات، استراحت و عبادت، به گونه اى که فرد اوقات خود را به بیکارى و بطالت نگذراند و زمینه را براى اشتغال به امور خیالى فراهم نسازد.
8. استحمام: استحمام و شستوشوى سر با آب و برگ گیاهِ "سدر" که در جلوگیرى از ابتلا به اختلالات مغزى مؤثر است.
9. داروی گیاهی: خوردن انار شیرین، سیب، روغن زیتون، خرما، کندر، سبزیجات و دود کردن اسپند در مهار کردن وسواس مؤثر است. پیامبر فرمودند: "هرکس انار بخورد وسوسه تا چهل روز از او دور مىشود". امام کاظم میفرماید: "میوهی سیب زهر، جادو و وسوسههایى که از ساکنان زمین پدیدار مى شود را از بین میبرد". در زمینهی استفاده از کندر و اسپند نیز امام صادق فرمودهاند: "استفاده از کندر، فرارى دهنده شیطانها و برطرف کنندهی دردهاست؛ هر خانهاى که در آن اسپند دود کنند، شیطان از آن خانه تا هفتاد خانه مىگریزد". همچنین پیامبراکرم فرمودند: "سفرههاى خود را با سبزیجات مزیّن کنید؛ زیرا خوردن آنها همراه با گفتن بسم الله الرحمن الرحیم سبب گریز شیطان خواهد بود". امام موسى کاظم فرمودند: "بدون تردید، هرکسى از روغن زیتون بخورد و آن را به بدن بمالد تا چهل روز شیطان به او نزدیک نخواهد شد".
10 روزه: روزهداری و پرهیز از پرخورى از فنون مهم درمان وسواس است و به دو دلیل در ارتباط با وسواس بر روزه دارى تأکید شده است: یکى معنوى؛ زیرا انسان روزه دار توجهش به خدا زیاد است و از این رو، وسوسهی شیطانى به او هجوم نمى آورند. دوم آن که لازمه روزهدارى پرهیز از پر بودن دایمى معده مىباشد و این، در کاهش افکار و امیال وسواسى مؤثر است.
11. سادهزیستی: مطالعات اخیر حاکى از آن است که میزان ابتلا به وسواس در افراد طبقات مرفّه جامعه بیش از بقیه افراد جامعه مى باشد.
12. خضاب: و رنگ کردن مو و شانه کردن آن بوجودآورندهی شادابى و آرامش فرد مىشوند و در کاهش وسواس مؤثرند.
13. تغییر آب و هوا: دور ساختن بیمار از محیط خانواده، و اقامت او در یک آسایشگاه یا واداشتن او به زندگى در یک منطقه خوش آب و هوا براى تخفیف اضطراب و درمان بیمار اثرى آرامش بخش دارد.
14. ایجاد اشتغال و سرگرمى: تطهیرهاى مکرر و دوبارهکارىها بدان خاطر است که بیمار وقت و فرصت کافى براى انجام آن در خود احساس مى کند و وقت و زمانى فراخ در اختیار دارد. بدین سبب ضرورى است در حدود امکان سرگرمى او زیادتر گردد تا وقت اضافى نداشته باشد. اشتغالات یکى پس از دیگرى او را وادار خواهد کرد که نسبتبه برخى از امور بىاعتنا گردد، از جمله وسواس.
15. زندگى در جمع: فرد وسواسى را باید از گوشه گیرى و تنهایى بیرون کشید. زندگى در میان جمع خود مىتواند عاملى و سببى براى رفع این حالت باشد. ترتیب دادن مسافرت هاى دسته جمعى که در آن همه افراد ناگزیر شوند شیوه واحدى را در زندگى پذیرا شوند، در تخفیف و حتى درمان این بیمارى مخصوصاً در افراد کمرو مؤثر است.
16. شیوههاى اخلاقى: رودربایستىها و ملاحظات فیمابین که هر انسانى به نحوى با آن مواجه است تا حدود زیادى سبب تخفیف این بیمارى مىشود. طرح سؤالات انتقادى توأم با لطف و شیرینى، به ویژه از سوى کسانى که محبوب و مورد علاقهی بیمارند در امر سازندگى بیمار بسیار مؤثر است و مىتواند موجب پیدایش تخفیف هایى در این رابطه شوند؛ البته باید سعى بر این باشد که "انتقاد" به "ملامت" منجر نشود و روح بیمار را نیازارد. احیاى غرور بیمار در مواردى بسیار سبب درمان و نجات او از عوامل آزار دهنده و خفت و خوارى ناشى از پذیرش رفتارهاى ناموزون وسواسى است و به بیمار قدرت مى دهد. باید گاهى غرور فرد را با انتقادى ملایم زیر سؤال برد و با کنایه به او تفهیم کرد که عُرضه اداره و نجات خویش را ندارد تا او بر سر غرور آید و خود را بسازد. باید به او القا کرد که مىتواند خود را از این وضع نجات دهد. همچنین باید به بیمار اجازه داد که درباره افکار خود اگر چه بى معنى است صحبت کند و از انتقاد ناراحت نباشد.
17. تنگ کردن وقت: پیش از این هم گفتهایم که گاهى تن دادن به تردیدها ناشى از این است که بیمار خود را در فراخى وقت و فرصت ببیند و براى درمان ضرورى است که در مواردى وقت را بر فرد وسواسى تنگ کنند. در چنین مواردى لازم است با استفاده از فنون و شیوههایى او را به کارى مشغول دارید و به امر و وظیفه اى وادار نمایید تا حدى که وقتش تنگ گردد و ناگزیر شود با سر هم کردن عمل و وظیفه کار و برنامه خود را اگرچه نادرست است سریعاً انجام دهد. تکرار و مداومت در چنین برنامه اى در مواردى مىتواند به صورت جدى در درمان مؤثر باشد.
. زیر پا گذاردن موضوع وسواس: در مواردى براى درمان بیمار چارهاى نداریم جز این که به او القا کنیم به قول معروف به سیم آخر بزند، حتى با پیراهنى که او آن را نجس مى داند و یا با دست و بدنى که او تطهیر نکرده مى شمارد و به نماز بایستد و وظیفه اش را انجام دهد. به عبارت دیگر بیمار را واداریم تا همان کارى را که از آن مىترسد انجام دهد. تنها در چنین صورتی است که در مى یابد هیچ واقعه اى اتفاق نمى افتد.
19. آگاهی نسبت به حکم شرعی: گاهی ندانستن حکم شرعی و عدم ارتباط با رسالهی توضیح المسائل باعث وسواس میشود. به نداهای درونی وسواس که مبتنی بر تکرار عمل، یا دقت بی مورد است، پاسخ ندهید. از لحاظ شرعی همه چیز پاک است و نباید آن را نجس فرض کرد. مگر آن که یقین به نجاست داشته باشید.
20. ارتباط خوب و مناسب: در روان درمانى آنچه مهم است، داشتن و یا ایجاد روابط خوب و مناسب همدردى و همراهى، کمک کردن، دادن اعتبار و رعایت احترام، وانمود کردن حق به جانبى براى بیمار، تقویت قدرت استدلال، بیان خوب، خوددارى از سرزنش و. است.
21. تلقین: به خود تلقین کنید که وسواس یک کار شیطانى است و باید هر چه زودتر دست از آن بردارم. سعی کنید ذکر "اعوذ بالله من الشیطان الرجیم" را مستمرا تکرار کنید. سورهی فلق و ناس را با توجه به معنا زیاد بخوانید.
22. بیاعتنائی: بهترین راه، بی اعتنایی به این پیامها و ترتیب اثر ندادن به آنها است. اگر مدتی این روش عملی شود ، به طور قطع از شدت ابتلا به آن کاسته خواهد شد.
درباره این سایت